-
چه رسمی داری ای دوره زمونه(افشین یداللهی)
شنبه 7 مرداد 1396 18:28
زمونه چه رسمی داری ای دوره زمونه که هر روزت یه جا عاشق کشونه هزاران سال که میجنگه آدم نمی دونه گرفتار جنونه زمونه آی زمونه آی زمونه یکی با فرق زخمی توی محراب یکی غرق به خون لب تشنه آب یکی پاهاشو رو مین جا گذاشته یکی پاشیده خونش روی مهتاب نفسهای بهار و گاز خردل رو خاک آسمون رگبار تاول همیشه عاشق از جونش گذشته که عشق...
-
غروبم مرگ ِ رو دوشم ، طلوعم کن تو میتونی(افشین یداللهی)
شنبه 7 مرداد 1396 18:20
تیتراژ در مسیر زاینده رود غروبم مرگ ِ رو دوشم ، طلوعم کن تو میتونی تمومم سایه می پوشم شروعم کن تو میتونی شدم خورشید غرق ِ خون میون مغرب دریا من ُ با چشمای بازت ببر تا مشرق رویا دلم با هر تپش با هر شکستن داره می فهمه که هر اندازه خوبه عشق همون اندازه بی رحمه چه راه هایی که رفتم تا بفهمم جز تو راهی نیست خلاصم کن از...
-
سوزاندیم که دلم خام تر شود( افشین یداللهی )
شنبه 7 مرداد 1396 18:06
سوزاندیم که دلم خام تر شود وحشی شدی، غزلم رام تر شود آهو برای چه باید زمان صید کاری کند که خوش اندام تر شود ؟ جز اینکه از سر جانش گذشته تا صیاد نابغه ناکام تر شود ؟ آدم برای نشستن به خاک تو باید نترسد و بد نام تر شود چیزی نگفتی و گفتی نگویم و رفتی که قصه پر ابهام تر شود آن قدر گریه نکردی میان بغض تا چشم اشک،سرانجام،تر...
-
خدا ما رو برای هم نمیخواست (افشین یداللهی)
شنبه 7 مرداد 1396 18:05
خدا ما رو برای هم نمی خواست ** خدا ما رو برای هم نمیخواست فقط میخواست همو فهمیده باشیم بدونیم نیمهی ما مال ما نیست فقط خواست نیمه مونو دیده باشیم تموم لحظه های این تب تلخ خدا از حسرت ما با خبر بود خودش ما رو برای هم نمیخواست خودت دیدی دعامون بیاثر بود چه سخته مال هم باشیم و بیهم میبینم میری و میبینی میرم تو...
-
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود(افشین یداللهی)
شنبه 7 مرداد 1396 17:50
بن بست گاهی مسیر جاده به بن بست می رود گاهی تمام حادثه از دست می رود گاهی همان کسی که دم از عقل میزند در راه هوشیاری خود مست می رود گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست وقتی که قلب خون شده بشکست میرود اول اگرچه با سخن از عشق آمده آخر خلاف آنچه که گفته است می رود گاه یکسی نشسته که غوغا به پا کند وقتی غبار معرکه بنشست می...
-
غروبم مرگه رو دوشم، طلوعم کن تو میتونی (افشین یداللهی)
شنبه 7 مرداد 1396 17:30
خلاصم کن غروبم مرگه رو دوشم، طلوعم کن تو میتونی تمومم سایه می پوشم، شروعم کن تو میتونی شدم خورشید غرق خون، میون مغرب دریا منو با چشمای بازت، ببر تا مشرق رویا دلم با هر تپش با هر، شکستن داره میفهمه که هر اندازه خوبه عشق، همون اندازه بی رحمه چه راههایی که رفتم تا، بفهمم جز تو راهی نیست خلاصم کن از عشقایی، که...
-
تو از کدام گم شدن حوالی من آمدی(افشین یداللهی)
شنبه 7 مرداد 1396 17:21
تو از کدام گم شدن حوالی من آمدی همین که لب به لب شدی به خالی من آمدی غبار عشق برلبت رسیده ای به انزوا دمی سکوت کن غزل کمی بخواب بی صدا توخسته ای نگاه کن چقدر زخم خورده ای و اتفاق بود اگر هنوز هم نمرده ای نشسته ام کنار تو نترس خوب میشوی دوباره ماه قصه ها پس از غروب میشوی به خود که آمدی بگو بگو تمام درد را بخوان که...
-
بنبست و جاده یکی میشود اگر (افشین یداللهی)
شنبه 7 مرداد 1396 15:24
بنبست و جاده یکی میشود اگر رفتن بدونِ تو هم میشود سفر از ریشهای که دواندم فراری ام ای لمسِ دستِ تو بر پیکرم، تبر از عاشقانِ قسم خوردهام نپرس از من به جز تو ندارد کسی خبر مُردن کنارِ تو آمرزشِ من است ای جمعِ مبهمِ آرامش و خطر بیتو چه نام و نشانی؟ چه حرمتی؟ بفروش نامِ مرا و مرا بخَر یک تارِ مویِ پریشان بیاور و...
-
یک فرصتِ طولانی از چشمِ تو میخواهم(افشین یداللهی)
شنبه 7 مرداد 1396 15:15
یک فرصتِ طولانی از چشمِ تو میخواهم آن روز تو خواهی گفت: میفهمم و همراهم آن روز تو میگویی: عاشق شدهای، امّا از وسوسه میترسی، از بوسهی ناگاهم من دستِ تو را آن روز در دست نمی گیرم جز با همهی شرمم، شعرم، نفَسم، آهم شب حادثهای قطعیست در بسترِ این دنیا من چاره ندارم جز، همبستریِ ماهم با تو همهی دنیا یک فرصتِ کوتاه...
-
خط قرمزهای ما انگار لیمویی شده( افشین یداللهی)
شنبه 7 مرداد 1396 15:12
خط قرمزهای ما انگار لیمویی شده شهر درگیر حراج و ماجراجویی شده عشق هم یک عادت ناگاه و کوتاه و خشن ترک ها فوق سریع و گاه یابویی شده! اولین سنگ بناء اجتماع ما -زرشک بستری از ارتباطات ِزناشویی شده حرف ها و ژست هامان ادعا در ادعا دوره ما دوره ی بحران کم رویی شده عقل مشغول اراجیف خودش ماندست و دل در حقیقت با مجاز عشق یاهویی...
-
تو با قلبِ ویرانهی من چه کردی؟(افشین یداللهی)
شنبه 7 مرداد 1396 15:08
تو با قلبِ ویرانهی من چه کردی؟ ببین عشقِ دیوانهی من چه کردی در ابریشمِ عادت، آسوده بودم تو با حالِ پروانهی من چه کردی ننوشیده از جامِ چشمِ تو مستم خُمار است میخانهی من، چه کردی؟ مگر لایقِ تکیه دادن نبودم؟ تو با حسرتِ شانهی من چه کردی؟ مرا خسته کردی و خود خسته رفتی سفر کرده! با خانهی من چه کردی؟ مرا خسته کردی و...
-
بیدارم و می بینمت رویا به رویا( افشین یداللهی)
شنبه 7 مرداد 1396 15:05
حس غریبی بیدارم و می بینمت رویا به رویا از پیش چشمم میروی د نیا به د نیا با تو میان آب و آ تش آشتی بود در آ تش است از رفتنت دریا به دریا یکبار د یگر عشق را با خون نوشتند تعبیر لبخند تو را گلگون نوشتند یکبار د یگر عشق را با خون نوشتند تعبیر لبخند تو را گلگون نوشتند تا د ست عشق از پیکر عاشق جدا شد با د ست لیلا قصه مجنون...
-
آزاد آزادم ببین چون عشق درگیر من است(افشین یداللهی)
جمعه 6 مرداد 1396 23:28
آزاد آزادم ... ببین آزاد آزادم ببین چون عشق درگیر من است دیگر گذشت آن دوره که تقدیر زنجیر من است شاید نمی دانی ولی از خود خلاصم کرده ای آیینه ی خالی فقط امروز تصویر من است از عشق تو برباد رفت آن آبروی مختصر من روح بارانم ببین ، چون عشق تقدیر من است ... افشین یداللهی احسان خواجه امیری
-
مردّدم میان غربت شیطان و قرب جبرائیل(افشین یداللهی)
جمعه 6 مرداد 1396 23:21
مردّدم میان غربت شیطان و قرب جبرائیل مردّدم میان دست خدا و گلوی اسماعیل مردّدم میان بوسه و خنجر،میان آتش و گل رسیده ام به شک قتل و نوازش،به رکعت هابیل زمین،زمان،کجا،به دور چه می گردد از حدوث و قدم؟ چرا جهان همیشه می رسد از نو به لحظه ی قابیل؟ افشین یداللهی
-
وقتی خدا تکثیر شد امّا یکی ماند(افشین یداللهی)
جمعه 6 مرداد 1396 23:19
امّا یکی ماند وقتی خدا تکثیر شد امّا یکی ماند ابلیس او تکفیر شد امّا یکی ماند وقتی که خود را پیش روی خود نمی دید در خلقتش تصویر شد امّا یکی ماند تصمیم او تکرار خود روی زمین بود آئینه ی تقدیر شد امّا یکی ماند گویی به نوعی از بهشت خویش می رفت در رجعتش تأخیر شد امّا یکی ماند تنها خدا در ناخودآگاه خدا بود ناگاه اگر تفسیر...
-
دیوار یقین وسعت زندان خودم بود(افشین یداللهی)
جمعه 6 مرداد 1396 23:11
دیوار یقین وسعت زندان خودم بود پای سفرم بسته ی دستان خودم بود انجا که به ایمان کسی خرده گرفتم هیهات که سستی ایمان خودم بود هربار که حرمت شکنی کرده ام اخر فهمیده ام از حال پریشان خودم بود خشتی اگر از خانه ی بیگانه ربودم اور به کاشانه ویران خودم بود دل کم نشکستم که نبازم ولی انگار بازنده دل تنگ و پشیمان خودم بود روزی که...
-
ترانه های سریال میوه ممنونه ( افشین یداللهی)
سهشنبه 3 مرداد 1396 17:27
میوه ممنوعه بذار هیچکی کنار ما نباشه ما که از آدما چیزی نمی خوایم همین قد که به همدیگه رسیدیم دیگه هیچی از این دنیا نمی خوایم کسی با هم نمی خواد مارو اما حالا ما با همیم تنهای تنها چقدر دلگیره شادی توی غربت ولی آسون تره از دوری ما... افشین یداللهی خواننده نیما رئیسی لطفا اینجا ببینید میوه ممنوعه: قطعه ی آوازی قسمت...
-
سفر به غیر تو را با سراب باطل کن (افشین یداللهی)
دوشنبه 2 مرداد 1396 14:23
سفر به غیر تو را با سراب باطل کن بیا و حج مرا با صواب باطل کن کجاست مرز طهارت، که خواب و بیدارم وضوی دائم را به خواب باطل کن چگونه در پی نورم، تو را نمی بینم؟ بیا نماز شبم را، بتاب! باطل کن افشین یداللهی
-
کار از یقین گذشته و مشکوک ماندهای( افشین یداللهی)
دوشنبه 2 مرداد 1396 14:20
کار از یقین گذشته و مشکوک ماندهای در ازدحام آینه، متروک ماندهای در پنجهای که با دل تو شور میزند مانند ساز مشقی ناکوک ماندهای شبها ستاره با تو به افلاک میرسید خاکستر شهابی و مفلوک ماندهای وقتی زمان رویش پروانه می رسد در انزوای پیله خود پوک ماندهای من با تمام آنچه توئی عاشق توام حتی اگر به من،به تو، مشکوک...
-
دیشب کنارِ پنجرهام هیچکس نبود(افشین یداللهی)
دوشنبه 2 مرداد 1396 13:48
دکتر افشین یداللهی دیشب کنارِ پنجرهام هیچکس نبود حتی برای خاطره هم هیچکس نبود دیشب که هیچ، اکثرِ شبهای زندگی حتی برای مدّتِ کم، هیچکس نبود هر روز اگرچه با غزلم شاد میشدند امّا زمانِ طعنهی غم هیچکس نبود گویی تمامِ سهمِ من از آب، تشنگی ست باران که نه، به قدرِ دو نَم هیچکس نبود امیدِ من به لحظهی آخر رسید و باز در...
-
"من خاکِ پایِ مردمِ آزادهی توام(افشین یداللهی)
دوشنبه 2 مرداد 1396 13:46
افشین یداللهی(شاعر و ترانه سرا) برای استاد شجریان غزلی را منتشر کرد "من خاکِ پایِ مردمِ آزادهی توام فریادِ عشقِ از نفس افتادهی توام آیینه دارِ چهرهی رنجیدهی تو و دلواپسِ جماعتِ دلداهی توام روحِ قیام، رکنِ نمازم به شوق توست شاید شهیدِ بعدیِ سجادهی توام گفتی که سرّ عشق بگویید و بشنوید من، زیرِ تیغ خواندهی...
-
تا توطئهای دیگر، ای دوست خداحافظ (افشین یداللهی)
دوشنبه 2 مرداد 1396 13:43
تا توطئهای دیگر، ای دوست خداحافظ تا ضربهی کاریتر، ای دوست خداحافظ مِیلی به سلامت نیست، هر بار دروغی تو یکبار به خود بنگر، ای دوست خداحافظ این حقِ من از ما نیست، تعبیرِ تو از حق است من میگذرم، بگذر، ای دوست خداحافظ میبخشمت امّا تو، هستی که بمانی با این کینهی شرمآور، ای دوست خداحافظ بفروش رفاقت را، من از تو...
-
این جمع پراکنده اگر ایل ندارد ، امان ای امان(افشین یداللهی)
دوشنبه 2 مرداد 1396 13:28
این جمع پراکنده اگر ایل ندارد ، امان ای امان دلبسته نامست که فامیل ندارد ،امان ای دل دیریست برادر به برادر نکند رحم هر طایفه ای این همه قابیل ندارد هر طایفه ای این همه قابیل ندارد چون عاقبت عشق نه کفر است و نه ایمان ابلیس در اغفال تو تعجیل ندارد ، امان سردرگمی از ماست ولی قصه ی آدم قرآنی و توراتی و انجیل ندارد افشین...
-
زندگی یعنی همین که اگه داری یا نداری(افشین یداللهی)
دوشنبه 2 مرداد 1396 13:18
تیتراژ سریال"سه در چهار" زندگی یعنی همین که اگه داری یا نداری حقتو بگیری اما حقو زیر پا نذاری زندگی یعنی همین که اگه قهری،اگه آشتی با تو باشم اگه داشتم بمونم اگه نداشتی من و تو هر جا که باشیم،اگه پایین اگه بالا ممکنه جامون عوض شه،دیر و زود،فردا یا حالا زنده ای پس زندگی کن،نگو سخته نگو دیره بگی ساده اس ساده...
-
کنج خونه نشستی و درو رو دنیا بستی و(افشین یداللهی)
شنبه 31 تیر 1396 13:07
انگار نه انگار کنج خونه نشستی و درو رو دنیا بستی و از بس شکایت می کنی به مردن عادت می کنی هی میگی تقدیر منه نمیگی تقصیر منه تو این وسط چی کاره ای؟ که عمریه آواره ای بهش میگم بسه دیگه چیکار داری کی چی میگه نذار خودتو سر کار، انگار نه انگار میگم هنوز دیر نشده هنوز دلت پیر نشده پاشو و دست رو دست نذار، انگار نه انگار توی...
-
گاهی یه خونه ساده ی گلی به همه ( افشین یداللهی)
شنبه 31 تیر 1396 13:00
گاهی یه خونه ساده ی گلی به همه دنیا می ارزه ، مگه نه ؟ گاهی وقتا توی قصرم که باشی دلت از غصه می لرزه ، مگه نه ؟ حاضری دار و ندارت رو بدی ، به جاش از خدا دل خوش بگیری حاضری زندگیتو بدی اگه ، بتونی با دل عاشق بمیری این همه دنبال دنیا رفتیمو ، انگاری جاده تمومی نداره گاهی وقتا که به جایی می رسیم ، لذتش انگار دوومی نداره...
-
برای آخرین بار ، خداکنه بباره(افشین یداللهی)
شنبه 31 تیر 1396 12:36
برای اولین بار برای آخرین بار ، خداکنه بباره تو این شب کویری ، یه قطره از ستاره همیشه بودی و من ، تو رو ندیدم انگار بگو بگو که هستی ، برای آخرین بار وقتی دوری ، تنهایی نزدیکه قلبم بی تو ، میترسه ، تاریکه چه لحظه ها که بی تو ، یکی یکی گذشتن عمرمو بردن اما ، یه لحظه بر نگشتن تو چشم من نگاه کن ، منو به گریه نسپار حالا که...
-
یه شب خواب چشمامو بی خبر برد( افشین یداللهی)
شنبه 31 تیر 1396 12:25
کمربندها را ببندیم یه شب خواب چشمامو بی خبر برد به دنیایی از اینجا ساده تر برد به دنیای گل و نور و ترانه میون لحظه های عاشقانه تو تنها دلخوشی تنها امیدی تو حرفی که نمی گفتم شنیدی تو با من بودی و من بی تو افسوس تو خورشیدی و من دنبال فانوس تو رقص ماه و خورشید و ستاره خودم رویاتو می دیدم دوباره میون خواب و بیداری نشستم...
-
خیالتو می دزدم از تو شبستون خواب (افشین یداللهی)
شنبه 31 تیر 1396 12:19
خیال تو خیالتو می دزدم از تو شبستون خواب تو ابرا پنهون میشم یه وقت نبینه مهتاب بارون میشم می بارم تو آسمون چشمات که رو زمین به یاد همه بمونه چشمات بخوای نخوای فقط تو بیای نیای فقط تو تو . تو . فقط تو آهای آهای فقط تو از سر پرچین شب وقتی سرک می کشی مهتاب هاج و واج و پائین ترک می کشی می یاد واسه تماشا می افته تو حوض نور...
-
نه این قرارمون نبود تو بی خبر بری(افشین یداللهی)
شنبه 31 تیر 1396 12:11
پول کثیف نه این قرارمون نبود تو بی خبر بری من خسته شم که تو بی همسفر بری نه این قرارمون نبود من رنگ شب بشم تو سر سپرده شی من جون به لب بشم باور نمی کنم این تو خود تویی این تو که از خودش بی خود شده تویی باور نمی کنم عشق منی هنوز گاهی به قلب من سر میزنی هنوز وقتی زندونی تو هوس مثل پروازی تو قفس این رسم همراهی نشد ای هم...