-
هر چه فکر می کردی به این زودیها ( افشین یداللهی)
چهارشنبه 21 تیر 1396 12:01
هر چه فکر می کردی به این زودیها برای آمدنت راهی وجود نداشت در حالی که تو در راه بودی و خود نمی دانستی من امّا خبر داشتم من زودتر از تو به تو گفتم که در راهی افشین یداللهی
-
کفّارهء سوگندت ، بر ذِمّهء ایمانم( افشین یداللهی)
شنبه 17 تیر 1396 18:03
کفّارهء سوگندت ، بر ذِمّهء ایمانم این، عهد شکستن،نیست،من پای تو می مانم با وسوسه صادق باش، یک بوسه مباحم کن یک لحظه بهشتم را، بی مرگ، فراهم کن آغوش ِ مرا دریاب، در عصمتِ ما، شک نیست تاریخ ِ غزل این است، بر دامن ِ ما، لک نیست افشین یداللهی
-
آن سو ریسمانی تو را می کشد(افشین یداللهی)
شنبه 17 تیر 1396 18:00
آن سو ریسمانی تو را می کشد که به پایت بسته شده این سو ریسمانی که به قلبت.....ء * پایت اگر جدا شود زنده خواهی ماند قلبت اما.....ء خودت می دانی.....ء افشین یداللهی
-
تردید کن در هر چه می خواهی(افشین یداللهی)
شنبه 17 تیر 1396 17:56
تردید کن در هر چه می خواهی هر قدر که می توانی تا هر وقت که می دانی * تقدیر ِ تو ، تغییر نخواهد کرد * من به کاری که با قلبت کرده ام یقین دارم افشین یداللهی
-
چه کرده ای؟ که از پشت فرسنگها و سالها فاصله( افشین یداللهی)
شنبه 17 تیر 1396 17:52
چه کرده ای؟ که از پشت فرسنگها و سالها فاصله بی آنکه ببینمت، بی آنکه لمست کنم، بی آنکه هرگز بوسیده باشمت، از آن ِ تو شدم، متعهدترین لااُبالی ِ دنیا، احساس می کنم بکارت ِ ذهنم، در حال ِ ترمیم است، به کارت می آیم؟ افشین یداللهی
-
شبها تا در آغوش ِ خالیَم تصورت نکنم(افشین یداللهی)
شنبه 17 تیر 1396 17:47
شبها تا در آغوش ِ خالیَم تصورت نکنم خوابم نمی برد و صبحها تا بوسه ات را بر گونه ام تصور نکنم بیدار نمی شوم مدتهاست که شبها نمی خوابم و صبحها بیدار نمی شوم نمی خواهم تصورت کنم تا خودت بیایی... افشین یداللهی
-
تیغ ِرجزفرو بنه،لاف زدن چه فایده؟(افشین یداللهی)
شنبه 17 تیر 1396 17:43
تیغ ِرجزفرو بنه،لاف زدن چه فایده؟ زخمه به جان من بزن،زخم بدن چه فایده؟ تهمت عشق می زنی،کیست شریک جرم من؟ در شب سردسایه ها،مرهم کیست هرم من؟ خون گلوی کینه را،در رگ من روانه کن تلخ ترین کنایه را،بوسهءعاشقانه کن نیزه،بهانه ای شده،رقص کبوترانه را اهل قفس نبوده ام،تا نکُشم ترانه را خانه خرابم و خوشم،از چه بترسم؟ ازخطر!؟...
-
کیست قراول ِ غزل؟ شاعر ِ شورشی منم(افشین یداللهی)
شنبه 17 تیر 1396 12:34
کیست قراول ِ غزل؟ شاعر ِ شورشی منم مثل ِ سکوت ِ آینه، آمده ام که بشکنم آمده ام، به خاطرت، یک تنه کودتا کنم دولت ِ عاشقانه را، با تو مگر ، به پا کنم افشین یداللهی
-
شاید وقتی تو می رسی نباشم(افشین یداللهی)
شنبه 17 تیر 1396 12:18
امشب شب مهتابه شاید وقتی تو می رسی نباشم که دستاتو توی دستام بگیرم نمی دونی چه حالی ام از این که همون روزی تو می رسی که می رم به قدری چشم براهت بودم که می شد تموم جاده ها رو تو نگام دید همه دل شوره ی دریا رو می شد تو مرداب زمین گیر چشام دید .. همیشه اشتیاق مبهمی هست واسه اون که بایدبیتاب باشه غروب ها که دلم می گیره...
-
یک بارمومنانه به شوقم نگاه کن(افشین یداللهی)
شنبه 17 تیر 1396 11:54
یک بارمومنانه به شوقم نگاه کن امشب برای آخرت خودگناه کن کاری خلاف شرع نکن،یاخلاف عرف تنهابه حکم هردو،مراروسیاه کن این،غیرممکن است،ولی باتوممکن است خورشیدرا،بتاب وپریشان ماه کن عریان شوازحجاب وبیاتایقین من خودرامیان بسترمن بی پناه کن من پاسخ خدای تورامی دهم،نترس شب رابرای وسوسه ام روبه راه کن بی نقص اگرگناه کنی،جزصواب...
-
در آغوش ِ من هستی و نیستی(افشین یداللهی)
شنبه 17 تیر 1396 11:49
در آغوش ِ من هستی و نیستی تو در این بدن هستی و نیستی تو با روح ِ آواره ات گم شدی که در لمس ِ تن هستی و نیستی نرفتی ولی ماندنت رفتن است تو پیمان شکن هستی و نیستی گرفتار ِ مردانگی مانده ام تو گفتی که زن هستی و نیستی من امروز اگر می روم ، سالهاست که تو پیش ِ من هستی و نیستی افشین یداللهی
-
این،یک جنون منطقیست که می خواهمت هنوز(افشین یداللهی)
شنبه 17 تیر 1396 11:40
این،یک جنون منطقیست که می خواهمت هنوز حسی به غیرِعاشقیست که می خواهمت هنوز شاید فریب آینه ست که تکرارمی شود این هم دروغ صادقیست که می خواهمت هنوز تا مرز لمس جسم توست حضور کویریت حتما دلت شقایقیست که می خواهمت هنوز وقت گرفتن دلیست که از من ربوده ای شوق قصاص سارقیست،که می خواهمت هنوز هنگام انتخاب توست،اگرخواستی بمان این...
-
تقویم من و حادثه تعطیل ندارد(افشین یداللهی)
شنبه 17 تیر 1396 11:32
تقویم من و حادثه تعطیل ندارد این آیه ی بی معجزه تاویل ندارد تفسیر نکن فاجعه ها را به حماسه تمساح به جز دلهره تمثیل ندارد این جمع پراکنده اگر ایل ندارد دلبستۀ نامست که فامیل ندارد دیریست برادر به برادر نکند رحم کو طایفه ای کین همه قابیل ندارد ؟ آن سوی نگاهی که نه خواب است و نه بیدار ابهام خیـال، ارزش تـحلیل نـدارد این...
-
برعکس بهارا که چند ساله بهاری نیست(افشین یداللهی)
شنبه 17 تیر 1396 11:29
برعکس بهارا که چند ساله بهاری نیست پاییز هنوز با ماست ، پاییز شعاری نیست پاییز هنوز سرخه ، پاییز هنوز زرده مثل یه درخت سبز با ریشه ی تب کرده این فصل ُ که میشناسی ، می خنده و می باره احوالشو می بینی ، معلومه جنون داره دیوونه ی دیوونه س ، زنجیری ِ زنجیری یا حالت ُ میگیره ، یا حسش ُ میگیری یه تلخی ِ شیرینه ، یه حسرت ِ با...
-
جاری شد ساغر شب از رخ مهتاب (افشین یداللهی
شنبه 17 تیر 1396 11:26
عشق گمشده جاری شد ساغر شب از رخ مهتاب می پیچد بوی خزان بر دل بی تاب شام من ، بی تو ، بی سحر مانده داغ من ، بی تو ، بی شرر مانده دل خسته از شب ، افتاده از پا کی میرسد باز ، میلاد فردا خاکستر شب ، بر سینه برجاست ققنوسی از نور ، در سایه پیداست... افشین یداللهی تیتراژ سریال عشق گمشده فکر کنم سال 82 یا 83 بود با صدای...
-
تو رو دیدم نفسم بند اومد(افشین یداللهی)
شنبه 3 تیر 1396 21:20
تو رو دیدم نفسم بند اومد دل من یک دفعه یک حالی شد نمی دونم که هوا سنگین بود یا زمین زیر پاهام خالی شد من به چشمای خودم شک کردم این همه میشه مگه زیبایی مثل تو وقتی تو خوابا هم نیست نمیشه حتی بگم رویایی نمیشه حتی بگم رویایی *** به خودم اومدم و حس کردم تو بهشتم اما این دنیا بود تو زمان گم شدم و هر لحظه مث یه خاطره از...
-
چقدر خوبه که تو هستی چقدر خوبه تو رو دارم(افشین یداللهی)
شنبه 3 تیر 1396 21:15
چقدر خوبه که تو هستی چقدر خوبه تو رو دارم چقدر خوبه که از چشمات میتونم شعر بردارم تو که دلواپسم میشی همه دلواپسیم میره شاید این باسه تو زوده یا شاید باسه من دیره *** واست زوده بفهمی من چرا اواره ی دردم واسم دیرم از این خلوت به شهرعشق برگردم واسم دیره پشیمون شم چه خوبه با تو شب گردی واست زوده بفهمی که چه کاری با خودت...