-
تنها که باشی تنهایی(افشین یداللهی)
دوشنبه 26 تیر 1396 18:38
تنها که باشی تنهایی * وقتی تنهاتری که آمده باشد نه به استقبال تو بیاید نه به بدرقه ی تو همسفر باشد نه با تو خاطره داشته باشد نه از تو افشین یداللهی
-
شهر از هجوم ِ خاطره هایت به من ، پُر است(افشین یداللهی)
دوشنبه 26 تیر 1396 13:30
شهر از هجوم ِ خاطره هایت به من ، پُر است بعد از تو ، شهر ، از من ِ دیوانه ، دلخور است از من که بین ِ بود و عدم ، پرسه می زدم تو ، بودی و کنار ِ خودم ، پرسه می زدم افشین یداللهی
-
اگه دستم به جدایی برسه(افشین یداللهی)
دوشنبه 26 تیر 1396 13:26
جدایی اگه دستم به جدایی برسه اونو از خاطره ها خط می زنم از دل تنگ تمومه ادم ها از شب و روز خدا خط می زنم اگه دستم برسه به اسمون با ستاره ها قیامت میکنم نمی ذ ارم کسی عاشق نباشه ماه و بین همه قسمت میکنم وقتی گاهی من و دل تنها می شیم حرفهای نگفتنی را میشه دید میشه تو سکوت بین ما دوتا خیلی از ندیدنی ها رو شنید قصه جدایی...
-
وقتی که چشمت تنهای تنها( افشین یداللهی)
دوشنبه 26 تیر 1396 13:12
وقتی که چشمت تنهای تنها تو بستر اشک خوابش نمیبرد من با تو بودم، امّا ندیدی وقتی خیالت پروانه می شد، تا شعله می رفت اما نمی مرد من با تو بودم، امّا ندیدی شبی که در قفس باز بود و تو می تونستی بری و آبی بشی دست کم تا لب تاریکی بیای، مثل یک حادثه آفتابی بشی موندی و حتی رو اسم پرواز هم خط کشیدی برای رفتن، من با تو بودم، من...
-
من از پشت شبهای بی خاطره( افشین یداللهی)
دوشنبه 26 تیر 1396 13:05
شب آفتابی من از پشت شبهای بی خاطره من از پشت زندان غم آمدم من از آرزوهای دور ودراز من از خواب چشمان نم آمدم تو تعبیر رؤیای نادیده ای تو نوری که بر سایه تابیده ای تو یک آسمان بخشش بی طلب تو بر خاک تردید باریده ای تو یک خانه در کوچه زندگی تو یک کوچه در شهر آزادگی تو یک شهر در سرزمین حضور تویی راز بودن به این سادگی مرا...
-
خدا تو را که می ساخت(افشین یداللهی)
دوشنبه 26 تیر 1396 12:52
خدا تو را که می ساخت به رقص فکر می کرد پیچ و خم تنت انحنای رقصیست که خدا با تو تصوّر کرده بی حرکت هم که باشی بدنت رقص مجسّم است و دیدنت واجب ترین حرام ِ دنیا افشین یداللهی
-
از وقتی تو به دنیا آمدی(افشین یداللهی)
دوشنبه 26 تیر 1396 12:51
از وقتی تو به دنیا آمدی من اتفاق افتادم من سالها پیش از تو به دنیا آمدم تو سالها پیش از من اتفاق افتادی افشین یداللهی
-
خیال نکن اگر برای کسی تمام شدی(افشین یداللهی)
دوشنبه 26 تیر 1396 12:49
خیال نکن اگر برای کسی تمام شدی امیدی هست * خورشید از آنجا که غروب می کند طلوع نمی کند افشین یداللهی
-
نذار باور کنم تنهای تنهام(افشین یداللهی )
دوشنبه 26 تیر 1396 12:45
از نفس افتاده نذار باور کنم تنهای تنهام نمیخوام با کسی غیر از تو باشم میخوام از خوابی که لحظش یه ساله برای دیدن روی تو پا شم نذار باور کنم تنهای تنهام نمیخوام با کسی غیر از تو باشم میخوام از خوابی که لحظش یه ساله برای دیدن روی تو پا شم اگه تو باشی و دنیا نباشه میشه با تو همه دنیا رو حس کرد همه دنیا بیاد و تو نباشی دلم...
-
خدا ما رو برای هم نمی خواست(افشین یداللهی )
دوشنبه 26 تیر 1396 12:27
تب تلخ خدا ما رو برای هم نمی خواست فقط می خواست هم رو فهمیده باشیم بدونیم نیمه ی ما ، مال ما نیست فقط خواست نیمه مون رو دیده باشیم تموم لحظه های این تب تلخ خدا از حسرت ما با خبر بود خودش ما رو برای هم نمی خواست خودت دیدی دعامون بی اثر بود چه سخته مال هم باشیم و بی هم می بینم می ری و می بینی می رم تو وقتی هستی...
-
تیغ ِ رجز ، فرو بنه ، لاف زدن چه فایده؟(افشین یداللهی)
دوشنبه 26 تیر 1396 12:11
تیغ ِ رجز ، فرو بنه ، لاف زدن چه فایده؟ زخمه به جانِ من بزن ، زخم ِ بدن چه فایده؟ تُهمتِ عشق می زنی ، کیست شریکِ جُرم ِ من؟ در شبِ سردِ سایه ها ، همدم ِ کیست هُرم ِ من؟ افشین یداللهی
-
این چند ماه که منتظرت بودم(افشین یداللهی)
دوشنبه 26 تیر 1396 12:08
این چند ماه که منتظرت بودم به اندازۀ چند سال نگذشت به اندازۀ همین چند ماه گذشت اما فهمیدم ماه یعنی چه روز یعنی چه لحظه یعنی چه این چند ماه گذشت و فهمیدم گذشتن ، زمان ، انتظار یعنی چه افشین یداللهی
-
بهار در تقویم از راه رسیده(افشین یداللهی)
دوشنبه 26 تیر 1396 12:06
بهار در تقویم از راه رسیده نوروز تعطیل است و ما آزادانه پرچم ِ ایران را روی تخم مرغ نقاشی می کنیم افشین یداللهی
-
وقتی وطن به خون خودش تشنه می شود، (افشین یداللهی)
دوشنبه 26 تیر 1396 12:04
وقتی وطن به خون خودش تشنه می شود، عشق است اگر نصیب رگم دشنه می شود خون مرا بریز به رگهای میهنم، هرگز به حرمت وطنم، دم نمی زنم... دم نمی زنم... افشین یداللهی شعر ِ آواز ، در متن ِ سریالِ تبریز در مه با صدای سالار عقیلی
-
تو که فک می کنی دنیا تو دستاته(افشین یداللهی)
دوشنبه 26 تیر 1396 11:50
دعا کن تو که فک می کنی دنیا تو دستاته خودت تو دست دنیایی نمیدونی خیال کردی جهان تا هست تو هستی؟ جهان می مونه اما تو نمی مونی تو که فک می کنی رنگین ترٍ خونت از اونا که خدای تو خداشونه خدارو چی تصور کردی چی دیدی؟ خیال کردی دعاشونو نمی خونه؟ اگه خونی به ناحق ریخت یا اشکی نمی خشکه نمی میره غزل میشه غرور و ظلم و بی رحمی یه...
-
از راه بزن بیرون، ای رندِ خطرپیشه!(افشین یداللهی)
دوشنبه 26 تیر 1396 11:46
اسطورهی هرجایی! از راه بزن بیرون، ای رندِ خطرپیشه! از خاکِ سکون بَرکن! ای تیشه بر این ریشه! در ترس چه میجویی؟ ای مدعیِ غیرت! در شک و یقین خو کن، با لذتِ این حیرت! من عاشقِ مطرودم! آوارهگیام! دودم! اسطورهی هرجایی، تاریخیِ نابودم! حرمتشکنِ خویشم، آرامشِ تشویشم! زندیقِ قسمخورده، با فاجعه همکیشم! با وحشیِ چشمانش،...
-
همین که پیش هم باشیم،همین که(افشین یداللهی)
یکشنبه 25 تیر 1396 18:25
پاتوق همین که پیش هم باشیم،همین که فرصتی باشه همین که گاهی چشمامون،تو چشم آسمون واشه همین که گاهی دنیار و با چشمای تو می بینم همین که چشم به راه تو میون آینه می شینم بازم حس می کنم زنده ام بازم حس می کنم هستم بگو با بودنت دل رو به کی غیر تو می بستم همین که میشه یادت بود،تو روزایی که درگیرم که گاهی ساده می خندم،گاهی...
-
سوزاندیَم که دلم خام تر شود(افشین یداللهی)
یکشنبه 25 تیر 1396 18:18
سوزاندیَم که دلم خام تر شود وحشی شدی غزلم رام تر شود آهو برای چه باید زمان صید کاری کند که خوش اندام تر شود جز اینکه از سر جانش گذشته تا صیاد نابغه ناکام تر شود آدم برای نشستن به خاک تو باید نترسد و بدنام تر شود چیزی نگفتی و گفتی نگویم ُ رفتی که قصه پرابهام تر شود آنقدر گریه نکردی میان بغض تا چشم اشک سرانجام تر شود...
-
تازگیها بوسه ات ، طعم ِ سیاست میدهد(افشین یداللهی)
یکشنبه 25 تیر 1396 18:16
تازگیها بوسه ات ، طعم ِ سیاست میدهد تلخ و شیرین است ، هشدار ِ خیانت می دهد حالِ آغوش ِ تو ، مانندِ گذشته ، خوب نیست عطر ِ تو ، بوی خیانت در امانت می دهد افشین یداللهی
-
دیر یا زود همه چیز(افشین یداللهی)
یکشنبه 25 تیر 1396 18:14
دیر یا زود همه چیز وارونه خواهد شد تا به جای اصلیش باز گردد افشین یداللهی
-
از کجا می آیی؟ به کجا خواهی رفت؟(افشین یداللهی)
یکشنبه 25 تیر 1396 18:13
از کجا می آیی؟ به کجا خواهی رفت؟ تو که هر بار می آیی بیرون خاطرت نیست چرا آمده ای توی کیف پولت یک نشانی بگذار یا شماره تلفن تا کسانی که تو را می یابند به عزیزان تو که دل نگران پی تو می گردند خبر یافتنت را بدهند یک نشانی بگذار یک نشانی بگذار افشین یداللهی
-
دیگر به عمق ِ فاجعه راهی نمانده است(افشین یداللهی)
یکشنبه 25 تیر 1396 18:11
دیگر به عمق ِ فاجعه راهی نمانده است حتی مجالِ گفتن ِ آهی نمانده است با کوله باری از شبِ آئینه های نور اکنون رسیده ام به پریشانی ِ بلور وقتی بلوغ ِ دغدغه ها هم سِتَروَن است تنها یقین ِ گم شده، باور نکردن است افشین یداللهی
-
گاهی مسیر جاده، به بن بست می رود(افشین یداللهی)
یکشنبه 25 تیر 1396 18:00
گاهی مسیر جاده، به بن بست می رود گاهی تمام حادثه، از دست می رود گاهی، همان کسی که دم از عقل می زند در راه هوشیاری خود مست می رود گاهی، غریبه ای، که به سختی به دل نشست وقتی که قلب خون شده بشکست، می رود اول، اگر چه با سخن از عشق آمده آخر، خلاف آنچه که گفته است، می رود واااای از غرور تازه به دوران رسیده ای وقتی میان...
-
یا تظاهر می کنیم، یا هموُ دوُر می زنیم(افشین یداللهی)
یکشنبه 25 تیر 1396 17:51
یا تظاهر می کنیم، یا هموُ دوُر می زنیم، یا به هم دروغ می گیم به هزار و یک دلیل، که یکیش مصلحته، ما به هم دروغ می گیم اولی رو که می گی، دومی راحت تره، سومی خودش میاد چارمی حال میده و پنجمی عادت می شه، بعدشم میری به باد وقتِ گفتن ِ دروغ، بعضیا خونسردن وبعضی بیقرار می شن اگه خوب نگاه کنی، گاهی گریه دارن و گاهی خنده دار...
-
مرابی میل ِمن،ایجادکردی(افشین یداللهی)
یکشنبه 25 تیر 1396 17:48
مرابی میل ِمن،ایجادکردی گمان کردی که من راشادکردی؟ نبودم،پس به یادت هم نبودم چه می خواهی که از من یادکردی؟ به من جان دادی وفرمانِ سجده طلب را زود استردادکردی چه کارم با زن وعشق وغزل بود؟ تو با حوا مرا ارشادکردی به من بامنع ِلذّت،حرص دادی مرامحروم ِمادرزادکردی ببین فرزندِآدم،نسل ِجنگ است تو باقابیل هم بیدادکردی...
-
همه می دانند خورشید، با نور دشمن است(افشین یداللهی)
یکشنبه 25 تیر 1396 17:45
همه می دانند خورشید، با نور دشمن است سالهاست می خواهد روز را ریشه کن کند اما نمی تواند و تاریکی مدتهاست با شب می جنگد تا روشنایی را همیشگی کند ولی ماه ِ روسیاه و مُشتی ستاره ی تیره دل این فریب خوردگانِ ناچیز ِ خورشید نمی خواهند * تاریکی ولی، بر شب پیروز می شود این، سرنوشتِ موعودِ آسمان است همه می دانند......ء افشین...
-
تقویم شب وحادثه،تعطیل ندارد(افشین یداللهی)
یکشنبه 25 تیر 1396 17:42
تقویم شب وحادثه،تعطیل ندارد این آیهءبی معجزه،تاویل ندارد کی اشک کندضایعه راجنس حماسه؟ تمساح بجز فاجعه،تمثیل ندارد دیریست برادربه برادرنکندرحم هرطایفه ای،اینهمه قابیل ندارد دنیافقط آبستن نامردی وکینه ست انگارفلک،نطفهءهابیل ندارد درمسخ ِنگاهی که نه خواب است ونه بیدار تاثیرنفس،ارزش تحلیل ندارد چون عاقبت عشق،نه کفراست ونه...
-
میون مرگ و زندگی پر از هراس رفتنم(افشین یداللهی)
یکشنبه 25 تیر 1396 17:35
مناجات میون مرگ و زندگی پر از هراس رفتنم یه روح زخمی که دیگه چیزی نمونده از تنم من از خودم فراریم تو لحظه های بیخودی مثال آیینه با منه تا تو نگاه من شدی تموم سختی سفر همین سوال ساده بود انگار کسی از آخر جاده خبر نداده بود با اینکه تو وسوسه ها رو شده دستم پیش تو واسه ندیدن دلم، چشمامو بستم پیش تو هر جا هوس های منو رو...
-
خدا،به من، "خلیفه اش" ،هر چه سپُرده،سوختم (افشین یداللهی)
یکشنبه 25 تیر 1396 17:28
خدا،به من، "خلیفه اش" ،هر چه سپُرده،سوختم بی همه چیز ِ عالَمَم، من همه را فروختم نقض ِ غَرَض منم اگر واژه سکوت می کند خُدعه به عرش می رسد، عرش سقوط می کند افشین یداللهی
-
وطنم ای شکوه پابرجا(افشین یداللهی)
یکشنبه 25 تیر 1396 17:21
وطنم ای شکوه پابرجا در دل التهاب دورانها کشور روزهای دشوار زخمی سربلند بحرانها ایستادی بر جنگ رو در رو خنجر از پشت می زند دشمن گویی از ما و در نهان بر ما وطنم پشت حیله را بشکن وطنم ای شکوه پابرجا در دل التهاب دورانها رگت امروز تشنه عشق است دل رنجیده خون نمی خواهد دل تو تا ابد برای تپش غیرعشق و جنون نمی خواهد شرم بر...