اشعار افشین یداللهی

اشعار افشین یداللهی

شعر و ادب پارسی
اشعار افشین یداللهی

اشعار افشین یداللهی

شعر و ادب پارسی

سوزاندیم که دلم خام تر شود( افشین یداللهی )



سوزاندیم که دلم خام تر شود
وحشی شدی، غزلم رام تر شود

آهو برای چه باید زمان صید
کاری کند که خوش اندام تر شود ؟

جز اینکه از سر جانش گذشته تا
صیاد نابغه ناکام تر شود ؟

آدم برای نشستن به خاک تو
باید نترسد و بد نام تر شود

چیزی نگفتی و گفتی نگویم و
رفتی که قصه پر ابهام تر شود

آن قدر گریه نکردی میان بغض
تا چشم اشک،سرانجام،تر شود

امشب کنار غزل های من بخواب
شاید جهان تو آرام تر شود ..


 افشین یداللهی 


خدا ما رو برای هم نمی‌خواست (افشین یداللهی)

 


خدا ما رو برای هم نمی خواست
**
خدا ما رو برای هم نمی‌خواست 
فقط می‌خواست همو فهمیده باشیم
بدونیم نیمه‌ی ما مال ما نیست 
فقط خواست نیمه مونو دیده باشیم

تموم لحظه های این تب تلخ 
خدا از حسرت ما با خبر بود
خودش ما رو برای هم نمی‌خواست 
خودت دیدی دعامون بی‌اثر بود

چه سخته مال هم باشیم و بی‌هم 
می‌بینم میری و می‌بینی میرم
تو وقتی هستی اما دوری از من 
نه میشه زنده باشم نه بمیرم

نمیگم دلخور از تقدیرم اما 
تو میدونی چقدر دلگیره این عشق
فقط چون دیر باید می‌رسیدیم 
داره رو دست ما می‌میره این عشق


دکتر افشین یداللهی

خواننده احسان خواجه امیری 

لطفا اینجا ببینید 

گاهی مسیر جاده به بن بست می رود(افشین یداللهی)

بن بست

گاهی مسیر جاده به بن بست می رود
گاهی تمام حادثه از دست می رود

گاهی همان کسی که دم از عقل میزند
در راه هوشیاری خود مست می رود

گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست میرود

اول اگرچه با سخن از عشق آمده
آخر خلاف آنچه که گفته است می رود

گاه یکسی نشسته که غوغا به پا کند
وقتی غبار معرکه بنشست می رود

اینجا یکی برای خودش حکم می دهد
آن دیگری همیشه به پیوست می رود

وای از غرور تازه به دوران رسیده ای
وقتی میان طایفه ای پست می رود

هرجند مضحک است و پر از خنده های تلخ
بر ما هرآنچه لایقمان هست می رود

این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست
تیریست بی نشانه که از شست می رود

بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند
اما مسیر جاده به بن بست می رود


دکتر افشین یداللهی

غروبم مرگه رو دوشم، طلوعم کن تو میتونی‌ (افشین یداللهی)

 

خلاصم کن

غروبم مرگه رو دوشم، طلوعم کن تو میتونی‌ 
تمومم سایه می پوشم، شروعم کن تو میتونی‌

شدم خورشید غرق خون، میون مغرب دریا 
منو با چشمای بازت، ببر تا مشرق رویا

دلم با هر تپش با هر، شکستن داره میفهمه 
که هر اندازه خوبه عشق، همون اندازه بی‌ رحمه

چه راه‌هایی‌ که رفتم تا، بفهمم جز تو راهی‌ نیست 
خلاصم کن از عشقایی،‌ که گاهی‌ هست و گاهی‌ نیست

تو خوب سوختنو می‌شناسی، سکوتو از اونم بهتر 
من آتیشم یه کاری کن، نمونم زیر خاکستر

می‌خوام مثل همون روزا، که بارون بود و ابریشم 
دوباره تو حریر تو، مثه چشمات ابری شم


دکتر افشین یداللهی
خواننده احسان خواجه امیری

تو از کدام گم شدن حوالی من آمدی(افشین یداللهی)

تو از کدام گم شدن حوالی من آمدی
همین که لب به لب شدی به خالی من آمدی

غبار عشق برلبت رسیده ای به انزوا
دمی سکوت کن غزل کمی بخواب بی صدا

توخسته ای نگاه کن چقدر زخم خورده ای
و اتفاق بود اگر هنوز هم نمرده ای

نشسته ام کنار تو نترس خوب میشوی
دوباره ماه قصه ها پس از غروب میشوی

به خود که آمدی بگو بگو تمام درد را
بخوان که میشناسم این صدای دوره گرد را

من از مسیر دیگری به حس تو رسیده ام
هزار و یک شب تو را هزار بار دیده ام

کسی تو را ندیده در سوال چشمهای تو
نگو که اشک میشود وبال اشکهای تو

نترس عمر سادگی به انتها نمیرسد
همیشه راه گم شدن به ناکجا نمیرسد


دکتر افشین یداللهی

بن‌بست و جاده یکی می‌شود اگر (افشین یداللهی)

 

بن‌بست و جاده یکی می‌شود اگر 
رفتن بدونِ تو هم می‌شود سفر

از ریشه‌ای که دواندم فراری ام 
ای لمسِ دستِ تو بر پیکرم، تبر

از عاشقانِ قسم خورده‌ام نپرس 
از من به جز تو ندارد کسی خبر

مُردن کنارِ تو آمرزشِ من است
ای جمعِ مبهمِ آرامش و خطر

بی‌تو چه نام و نشانی؟ چه حرمتی؟ 
بفروش نامِ مرا و مرا بخَر

یک تارِ مویِ پریشان بیاور و
دنیایِ تیره و تارِ مرا بِبر

بی‌تو نمی‌رسم و با تو می‌رسم 
بن‌بست و جاده یکی می‌شود مگر؟


افشین یداللهی

یک فرصتِ طولانی از چشمِ تو می‌خواهم(افشین یداللهی)

یک فرصتِ طولانی از چشمِ تو می‌خواهم
آن روز تو خواهی گفت: می‌فهمم و همراهم

آن روز تو می‌گویی: عاشق شده‌ای، امّا
از وسوسه می‌ترسی، از بوسه‌ی ناگاهم

من دستِ تو را آن روز در دست نمی گیرم
جز با همه‌ی شرمم، شعرم، نفَسم، آهم

شب حادثه‌ای قطعی‌ست در بسترِ این دنیا
من چاره ندارم جز، همبستریِ ماهم

با تو همه‌ی دنیا یک فرصتِ کوتاه است
بگذار غزل باشد این فرصتِ کوتاهم


افشین یداللهی

خط قرمزهای ما انگار لیمویی شده( افشین یداللهی)

خط قرمزهای ما انگار لیمویی شده

شهر درگیر حراج و ماجراجویی شده

عشق هم یک عادت ناگاه و کوتاه و خشن

ترک ها فوق سریع و گاه یابویی شده!

اولین سنگ بناء اجتماع ما -زرشک

بستری از ارتباطات ِزناشویی شده

حرف ها و ژست هامان ادعا در ادعا

دوره ما دوره ی بحران کم رویی شده

عقل مشغول اراجیف خودش ماندست و دل

در حقیقت با مجاز عشق یاهویی شده

دختر همسایه ما حافظ ِ قرآن نشد

سرشناس اما چرا، در شهر بانویی شده

یک برادر داشت او هم در شب قدری عجیب

روی تخت خواب یک استاد چاقویی شده



 افشین یداللهی


تو با قلبِ ویرانه‌ی من چه کردی؟(افشین یداللهی)

 

تو با قلبِ ویرانه‌ی من چه کردی؟
ببین عشقِ دیوانه‌ی من چه کردی

در ابریشمِ عادت، آسوده بودم
تو با حالِ پروانه‌ی من چه کردی

ننوشیده از جامِ چشمِ تو مستم
خُمار است میخانه‌ی من، چه کردی؟

مگر لایقِ تکیه دادن نبودم؟
تو با حسرتِ شانه‌ی من چه کردی؟

مرا خسته کردی و خود خسته رفتی
سفر کرده! با خانه‌ی من چه کردی؟

مرا خسته کردی و خود خسته رفتی
سفر کرده! با خانه‌ی من چه کردی؟


افشین یداللهی

بیدارم و می بینمت رویا به رویا( افشین یداللهی)

حس غریبی

بیدارم و می بینمت رویا به رویا
از پیش چشمم میروی د نیا به د نیا

با تو میان آب و آ تش آشتی بود
در آ تش است از رفتنت دریا به دریا

یکبار د یگر عشق را با خون نوشتند
تعبیر لبخند تو را گلگون نوشتند

یکبار د یگر عشق را با خون نوشتند
تعبیر لبخند تو را گلگون نوشتند

تا د ست عشق از پیکر عاشق جدا شد
با د ست لیلا قصه مجنون نوشتند

این کوچه ها بی تو همیشه بیقرارن 
حس غریبی بین پا ییز و بهارن

رفتی ولی فکری به حال کوچه ها کن
بوی تو دارند و تو را اما ندارن

بیدارم و می بینمت رویا به رویا
از پیش چشمم میروی د نیا به د نیا

با تو میان آب و آ تش آشتی بود
در آ تش است از رفتنت دریا به دریا

بیدارم و می بینمت رویا به رویا
از پیش چشمم می روی دنیا به دنیا


دکتر افشین یداللهی
احسان خواجه امیری

آزاد آزادم ببین چون عشق درگیر من است(افشین یداللهی)




آزاد آزادم ... ببین

 

آزاد آزادم ببین چون عشق درگیر من است

دیگر گذشت آن دوره که تقدیر زنجیر من است

 

شاید نمی دانی ولی از خود خلاصم کرده ای

آیینه ی خالی فقط امروز تصویر من است

 

از عشق تو برباد رفت آن آبروی مختصر

من روح بارانم ببین ، چون عشق تقدیر من است ...

 




افشین یداللهی
احسان خواجه امیری

مردّدم میان غربت شیطان و قرب جبرائیل(افشین یداللهی)

 

مردّدم میان غربت شیطان و قرب جبرائیل
مردّدم میان دست خدا و گلوی اسماعیل

مردّدم میان بوسه و خنجر،میان آتش و گل
رسیده ام به شک قتل و نوازش،به رکعت هابیل

زمین،زمان،کجا،به دور چه می گردد از حدوث و قدم؟
چرا جهان همیشه می رسد از نو به لحظه ی قابیل؟

 

افشین یداللهی

وقتی خدا تکثیر شد امّا یکی ماند(افشین یداللهی)


امّا یکی ماند


وقتی خدا تکثیر شد امّا یکی ماند
ابلیس او تکفیر شد امّا یکی ماند

وقتی که خود را پیش روی خود نمی دید
در خلقتش تصویر شد امّا یکی ماند

تصمیم او تکرار خود روی زمین بود
آئینه ی تقدیر شد امّا یکی ماند

گویی به نوعی از بهشت خویش می رفت
در رجعتش تأخیر شد امّا یکی ماند

تنها خدا در ناخودآگاه خدا بود
ناگاه اگر تفسیر شد امّا یکی ماند

خوابیده بود و خواب خود را خواب می دید
بیدار شد،تعبیر شد،امّا یکی ماند


افشین یداللهی

دیوار یقین وسعت زندان خودم بود(افشین یداللهی)


دیوار یقین وسعت زندان خودم بود
پای سفرم بسته ی دستان خودم بود

انجا که به ایمان کسی خرده گرفتم
هیهات که سستی ایمان خودم بود

هربار که حرمت شکنی کرده ام اخر
فهمیده ام از حال پریشان خودم بود

خشتی اگر از خانه ی بیگانه ربودم
اور به کاشانه ویران خودم بود

دل کم نشکستم که نبازم ولی انگار
بازنده دل تنگ و پشیمان خودم بود

روزی که از اغاز کسی شاد نبودم
اغاز شب غصه و پایان خودم بود

 

افشین یداللهی

ترانه های سریال میوه ممنونه ( افشین یداللهی)

 

میوه ممنوعه

بذار هیچکی کنار ما نباشه
ما که از آدما چیزی نمی خوایم
همین قد که به همدیگه رسیدیم
دیگه هیچی از این دنیا نمی خوایم
کسی با هم نمی خواد مارو اما
حالا ما با همیم تنهای تنها
چقدر دلگیره شادی توی غربت
ولی آسون تره از دوری ما...

 

 افشین یداللهی

خواننده نیما رئیسی

لطفا اینجا ببینید 



میوه ممنوعه:
 قطعه ی آوازی قسمت پایانی:

آزاد آزادم ببین
چون عشق درگیر من است
دیگر گذشت آن دوره که
تقدیر زنجیر من است

*
شاید نمی دانی، ولی ، از خود خلاصم کرده ای
آیینه ی خالی فقط ، امروز تصویر من است
از عشق تو بر باد رفت ، آن آبروی مختصر
من روح بارانم ، ببین ، چون عشق تقدیر من است

آزاد آزادم ببین
چون عشق درگیر من است
دیگر گذشت آن دوره که
تقدیر زنجیر من است

 افشین یداللهی

خواننده احسان خواجه امیری 

لطفا اینجا ببینید 

دانلود فقط صدا : لطفا اینجا دانلود کنید 



می شه خدا رو حس کرد تو لحظه های ساده
تو اضطراب عشق و گناه بی اراده

بی عشق عمر آدم بی اعتقاد میره
هفتاد سال عبادت یک شب به باد میره

وقتی که عشق آخر تصمیمش و بگیره
کاری نداره زوده یا حتی خیلی دیره

ترسیده بودم از عشق عاشق تر از همیشه
هر چی محال میشد با عشق داره میشه

عاشق نباشه آدم حتی خدا غریبه اس
از لحظه های حوا هوا می مونه و بس

نترس اگه دل تو از خواب کهنه پاشه
شاید خدا قصه تو از نو نوشته باشه

وقتی که عشق آخر تصمیمش و بگیره
کاری نداره زوده یا حتی خیلی دیره

ترسیده بودم از عشق عاشق تر از همیشه
هر چی محال میشد با عشق داره میشه


دکتر افشین یداللهی

خواننده احسان خواجه امیری 

لطفااینجا ببینید 

اجرای کنسرت در تهران لطفا اینجا ببینید 





به من مومن نگو ، وقتی که حتی واسه یه لحظه هم عاشق نبودم
به من که این همه از رستگاری فقط دم می زدم ،عاشق نبودم

یه عمری از دلم ترسیدم و باز،دم آخر منو دیوونه کرده
حالا می ترسم این دیوونه حالی ، یه روز از من جدا شه بر نگرده

چه آسون اشک معصوم تو یک شب چکید و دامن دینم رو تر کرد
غبار عادتو از قلب من شستنمی دونم چطور ، اما اثر کرد

همه دار و ندارم مال چشماتاگه پشتش بهشتی باشه یا نه
اگه دنیای من پیش از قیامت داره با چشم تو می پاشه یا نه


دکتر افشین یداللهی

خواننده احسان خواجه امیری 

لطفا اینجا بشنوید 

 

هر چه دارم از تو دارم ای همه دار و ندارم 
با تو آرومم و بی تو بیقرار بیقرارم

گفتی باشم حالا هستم چشم به راه یه نگاهت
میدونم منو می بینی که نشستم سر راهت

با تو کوچه های بن بست میرسن به کهکشونا
با تو بیراهه یه راهه به نشون بی نشونا

اونا که از تو نشونی روی پیشونی ندارن
داغشون رو دلشونه خم به ابرو نمیارن

رسم من فرشتگی نیست ،من که درگیر زمینم
تو خودت اینو می خواستی من یه آدمم همینم

اونی که رو دوش خسته اش یه امانت از تو داره
گاهی کم میاره اما، این امانت رو میاره


دکتر افشین یداللهی

خواننده احسان خواجه امیری 

لطفا اینجا ببینید