اشعار افشین یداللهی

اشعار افشین یداللهی

شعر و ادب پارسی
اشعار افشین یداللهی

اشعار افشین یداللهی

شعر و ادب پارسی

دیشب کنارِ پنجره‌ام هیچکس نبود(افشین یداللهی)

 

دکتر افشین یداللهی

دیشب کنارِ پنجره‌ام هیچکس نبود
حتی برای خاطره هم هیچکس نبود

دیشب که هیچ، اکثرِ شب‌های زندگی
حتی برای مدّتِ کم، هیچکس نبود

هر روز اگرچه با غزلم شاد می‌شدند
امّا زمانِ طعنه‌ی غم هیچکس نبود

گویی تمامِ سهمِ من از آب، تشنگی ست
باران که نه، به قدرِ دو نَم هیچکس نبود

امیدِ من به لحظه‌ی آخر رسید و باز
در مرزِ گُنگِ بود و عدم، هیچکس نبود



دکتر افشین یداللهی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.