تیتراژ در مسیر زاینده رود
غروبم مرگ ِ رو دوشم ، طلوعم کن تو میتونی
تمومم سایه می پوشم شروعم کن تو میتونی
شدم خورشید غرق ِ خون میون مغرب دریا
من ُ با چشمای بازت ببر تا مشرق رویا
دلم با هر تپش با هر شکستن داره می فهمه
که هر اندازه خوبه عشق همون اندازه بی رحمه
چه راه هایی که رفتم تا بفهمم جز تو راهی نیست
خلاصم کن از عشقایی که گاهی هست و گاهی نیست
تو خوب سوختن ُ میشناسی سکوت ُ از اونم بهتر
من آتیشم یه کاری کن نمومنم زیر خاکستر
میخوام مثل همون روزا که بارون بود و ابریشم
دوباره تو حریر تو مثل چشمات ابری شم
دلم با هر تپش با هر شکستن داره می فهمه
که هر اندازه خوبه عشق همون اندازه بی رحمه
چه راه هایی که رفتم تا بفهمم جز تو راهی نیست
خلاصم کن از عشقایی که گاهی هست و گاهی نیست
افشین یداللهی
ادامه مطلب ...
سوزاندیم که دلم خام تر شود
وحشی شدی، غزلم رام تر شود
آهو برای چه باید زمان صید
کاری کند که خوش اندام تر شود ؟
جز اینکه از سر جانش گذشته تا
صیاد نابغه ناکام تر شود ؟
آدم برای نشستن به خاک تو
باید نترسد و بد نام تر شود
چیزی نگفتی و گفتی نگویم و
رفتی که قصه پر ابهام تر شود
آن قدر گریه نکردی میان بغض
تا چشم اشک،سرانجام،تر شود
امشب کنار غزل های من بخواب
شاید جهان تو آرام تر شود ..
افشین یداللهی
خدا ما رو برای هم نمی خواست
**
خدا ما رو برای هم نمیخواست
فقط میخواست همو فهمیده باشیم
بدونیم نیمهی ما مال ما نیست
فقط خواست نیمه مونو دیده باشیم
تموم لحظه های این تب تلخ
خدا از حسرت ما با خبر بود
خودش ما رو برای هم نمیخواست
خودت دیدی دعامون بیاثر بود
چه سخته مال هم باشیم و بیهم
میبینم میری و میبینی میرم
تو وقتی هستی اما دوری از من
نه میشه زنده باشم نه بمیرم
نمیگم دلخور از تقدیرم اما
تو میدونی چقدر دلگیره این عشق
فقط چون دیر باید میرسیدیم
داره رو دست ما میمیره این عشق
دکتر افشین یداللهی
خواننده احسان خواجه امیری
لطفا اینجا ببینید
بنبست و جاده یکی میشود اگر
رفتن بدونِ تو هم میشود سفر
از ریشهای که دواندم فراری ام
ای لمسِ دستِ تو بر پیکرم، تبر
از عاشقانِ قسم خوردهام نپرس
از من به جز تو ندارد کسی خبر
مُردن کنارِ تو آمرزشِ من است
ای جمعِ مبهمِ آرامش و خطر
بیتو چه نام و نشانی؟ چه حرمتی؟
بفروش نامِ مرا و مرا بخَر
یک تارِ مویِ پریشان بیاور و
دنیایِ تیره و تارِ مرا بِبر
بیتو نمیرسم و با تو میرسم
بنبست و جاده یکی میشود مگر؟
افشین یداللهی
یک فرصتِ طولانی از چشمِ تو میخواهم
آن روز تو خواهی گفت: میفهمم و همراهم
آن روز تو میگویی: عاشق شدهای، امّا
از وسوسه میترسی، از بوسهی ناگاهم
من دستِ تو را آن روز در دست نمی گیرم
جز با همهی شرمم، شعرم، نفَسم، آهم
شب حادثهای قطعیست در بسترِ این دنیا
من چاره ندارم جز، همبستریِ ماهم
با تو همهی دنیا یک فرصتِ کوتاه است
بگذار غزل باشد این فرصتِ کوتاهم
افشین یداللهی
خط قرمزهای ما انگار لیمویی شده
شهر درگیر حراج و ماجراجویی شده
عشق هم یک عادت ناگاه و کوتاه و خشن
ترک ها فوق سریع و گاه یابویی شده!
اولین سنگ بناء اجتماع ما -زرشک
بستری از ارتباطات ِزناشویی شده
حرف ها و ژست هامان ادعا در ادعا
دوره ما دوره ی بحران کم رویی شده
عقل مشغول اراجیف خودش ماندست و دل
در حقیقت با مجاز عشق یاهویی شده
دختر همسایه ما حافظ ِ قرآن نشد
سرشناس اما چرا، در شهر بانویی شده
یک برادر داشت او هم در شب قدری عجیب
روی تخت خواب یک استاد چاقویی شده
افشین یداللهی
تو با قلبِ ویرانهی من چه کردی؟
ببین عشقِ دیوانهی من چه کردی
در ابریشمِ عادت، آسوده بودم
تو با حالِ پروانهی من چه کردی
ننوشیده از جامِ چشمِ تو مستم
خُمار است میخانهی من، چه کردی؟
مگر لایقِ تکیه دادن نبودم؟
تو با حسرتِ شانهی من چه کردی؟
مرا خسته کردی و خود خسته رفتی
سفر کرده! با خانهی من چه کردی؟
مرا خسته کردی و خود خسته رفتی
سفر کرده! با خانهی من چه کردی؟
افشین یداللهی
آزاد آزادم ... ببین
آزاد آزادم ببین چون عشق درگیر من است
دیگر گذشت آن دوره که تقدیر زنجیر من است
شاید نمی دانی ولی از خود خلاصم کرده ای
آیینه ی خالی فقط امروز تصویر من است
از عشق تو برباد رفت آن آبروی مختصر
من روح بارانم ببین ، چون عشق تقدیر من است ...
افشین یداللهی
احسان خواجه امیری
امّا یکی ماند
وقتی خدا تکثیر شد امّا یکی ماند
ابلیس او تکفیر شد امّا یکی ماند
وقتی که خود را پیش روی خود نمی دید
در خلقتش تصویر شد امّا یکی ماند
تصمیم او تکرار خود روی زمین بود
آئینه ی تقدیر شد امّا یکی ماند
گویی به نوعی از بهشت خویش می رفت
در رجعتش تأخیر شد امّا یکی ماند
تنها خدا در ناخودآگاه خدا بود
ناگاه اگر تفسیر شد امّا یکی ماند
خوابیده بود و خواب خود را خواب می دید
بیدار شد،تعبیر شد،امّا یکی ماند
افشین یداللهی
دیوار یقین وسعت زندان خودم بود
پای سفرم بسته ی دستان خودم بود
انجا که به ایمان کسی خرده گرفتم
هیهات که سستی ایمان خودم بود
هربار که حرمت شکنی کرده ام اخر
فهمیده ام از حال پریشان خودم بود
خشتی اگر از خانه ی بیگانه ربودم
اور به کاشانه ویران خودم بود
دل کم نشکستم که نبازم ولی انگار
بازنده دل تنگ و پشیمان خودم بود
روزی که از اغاز کسی شاد نبودم
اغاز شب غصه و پایان خودم بود
افشین یداللهی
سفر به غیر تو را با سراب باطل کن
بیا و حج مرا با صواب باطل کن
کجاست مرز طهارت، که خواب و بیدارم
وضوی دائم را به خواب باطل کن
چگونه در پی نورم، تو را نمی بینم؟
بیا نماز شبم را، بتاب! باطل کن
افشین یداللهی
کار از یقین گذشته و مشکوک ماندهای
در ازدحام آینه، متروک ماندهای
در پنجهای که با دل تو شور میزند
مانند ساز مشقی ناکوک ماندهای
شبها ستاره با تو به افلاک میرسید
خاکستر شهابی و مفلوک ماندهای
وقتی زمان رویش پروانه می رسد
در انزوای پیله خود پوک ماندهای
من با تمام آنچه توئی عاشق توام
حتی اگر به من،به تو، مشکوک ماندهای ...
افشین یداللهی
خواننده: کاووس کمالی
آهنگساز: امیرحسین جلیلیکاووس کمالی
تنظیمکننده: امیرحسین جلیلیکاووس کمالی
میکس و مستر: آرش پاکزاد
طراح: پیام قربانی
لطفا اینجا بشنوید
دکتر افشین یداللهی
دیشب کنارِ پنجرهام هیچکس نبود
حتی برای خاطره هم هیچکس نبود
دیشب که هیچ، اکثرِ شبهای زندگی
حتی برای مدّتِ کم، هیچکس نبود
هر روز اگرچه با غزلم شاد میشدند
امّا زمانِ طعنهی غم هیچکس نبود
گویی تمامِ سهمِ من از آب، تشنگی ست
باران که نه، به قدرِ دو نَم هیچکس نبود
امیدِ من به لحظهی آخر رسید و باز
در مرزِ گُنگِ بود و عدم، هیچکس نبود
دکتر افشین یداللهی
افشین یداللهی(شاعر و ترانه سرا) برای استاد شجریان غزلی را منتشر کرد
"من خاکِ پایِ مردمِ آزادهی توام
فریادِ عشقِ از نفس افتادهی توام
آیینه دارِ چهرهی رنجیدهی تو و
دلواپسِ جماعتِ دلداهی توام
روحِ قیام، رکنِ نمازم به شوق توست
شاید شهیدِ بعدیِ سجادهی توام
گفتی که سرّ عشق بگویید و بشنوید
من، زیرِ تیغ خواندهی آمادهی توام
شیرین و تلخ، هر چه بخوانم، نوایِ توست
تکرارِ سختِ شور و شرِ سادهی توام
بالاتر از هر آنچه به من داده روزگار
من خاکِ پایِ مردمِ آزادهی توام"
افشین یداللهی
این جمع پراکنده اگر ایل ندارد ، امان ای امان
دلبسته نامست که فامیل ندارد ،امان ای دل
دیریست برادر به برادر نکند رحم
هر طایفه ای این همه قابیل ندارد
هر طایفه ای این همه قابیل ندارد
چون عاقبت عشق نه کفر است و نه ایمان
ابلیس در اغفال تو تعجیل ندارد ، امان
سردرگمی از ماست ولی قصه ی آدم
قرآنی و توراتی و انجیل ندارد
افشین یداللهی
احسان خواجه امیری
لطفا اینجا بشنوید