اشعار افشین یداللهی

اشعار افشین یداللهی

شعر و ادب پارسی
اشعار افشین یداللهی

اشعار افشین یداللهی

شعر و ادب پارسی

هر لحظه، یلدا می شد و خورشیدتر می شد دلم(افشین یداللهی)

 

هر لحظه، یلدا می شد و خورشیدتر می شد دلم
دریای قحطی بود و باز، سیراب می شد ساحلمَ

این سالها که زندگیم، یک لحظه پیش از مرگ بود
دیدم تبر، تو حسرتِ این ریشهء بی برگ بود


افشین یداللهی

دسامبر 20, 2010