یک بارمومنانه به شوقم نگاه کن
امشب برای آخرت خودگناه کن
کاری خلاف شرع نکن،یاخلاف عرف
تنهابه حکم هردو،مراروسیاه کن
این،غیرممکن است،ولی باتوممکن است
خورشیدرا،بتاب وپریشان ماه کن
عریان شوازحجاب وبیاتایقین من
خودرامیان بسترمن بی پناه کن
من پاسخ خدای تورامی دهم،نترس
شب رابرای وسوسه ام روبه راه کن
بی نقص اگرگناه کنی،جزصواب نیست
پس،وقت اشتباه،درست اشتباه کن
افشین یداللهی
در آغوش ِ من هستی و نیستی
تو در این بدن هستی و نیستی
تو با روح ِ آواره ات گم شدی
که در لمس ِ تن هستی و نیستی
نرفتی ولی ماندنت رفتن است
تو پیمان شکن هستی و نیستی
گرفتار ِ مردانگی مانده ام
تو گفتی که زن هستی و نیستی
من امروز اگر می روم ، سالهاست
که تو پیش ِ من هستی و نیستی
افشین یداللهی
این،یک جنون منطقیست که می خواهمت هنوز
حسی به غیرِعاشقیست که می خواهمت هنوز
شاید فریب آینه ست که تکرارمی شود
این هم دروغ صادقیست که می خواهمت هنوز
تا مرز لمس جسم توست حضور کویریت
حتما دلت شقایقیست که می خواهمت هنوز
وقت گرفتن دلیست که از من ربوده ای
شوق قصاص سارقیست،که می خواهمت هنوز
هنگام انتخاب توست،اگرخواستی بمان
این آخرین دقایقیست که می خواهمت هنوز -
افشین یداللهی
دکلمه عاشقانه شعر افشین یداللهی با صدای سامان کجوری
تقویم من و حادثه تعطیل ندارد
این آیه ی بی معجزه تاویل ندارد
تفسیر نکن فاجعه ها را به حماسه
تمساح به جز دلهره تمثیل ندارد
این جمع پراکنده اگر ایل ندارد
دلبستۀ نامست که فامیل ندارد
دیریست برادر به برادر نکند رحم
کو طایفه ای کین همه قابیل ندارد ؟
آن سوی نگاهی که نه خواب است و نه بیدار
ابهام خیـال، ارزش تـحلیل نـدارد
این قیمت نام است که با ننگ شکسته
هر جایی بی وسوسه فامیل ندارد
چون عاقبت عشق نه کفر است و نه ایمان
ابلیس در اغفال تو تعجیل ندارد
سردرگمی از ماست ولی قصه آدم
قرآنی و توراتی و انجیل ندارد
افشین یداللهی
برعکس بهارا که چند ساله بهاری نیست
پاییز هنوز با ماست ، پاییز شعاری نیست
پاییز هنوز سرخه ، پاییز هنوز زرده
مثل یه درخت سبز با ریشه ی تب کرده
این فصل ُ که میشناسی ، می خنده و می باره
احوالشو می بینی ، معلومه جنون داره
دیوونه ی دیوونه س ، زنجیری ِ زنجیری
یا حالت ُ میگیره ، یا حسش ُ میگیری
یه تلخی ِ شیرینه ، یه حسرت ِ با لذت
یه دوره ی ممنوعه س ، یه لذت ِ با حسرت
پاییز هنوز فصل روزای پریشونه
پاییز هنوز با ماس ، برگاش تو خیابونه
افشین یداللهی
عشق گمشده
جاری شد ساغر شب از رخ مهتاب
می پیچد بوی خزان بر دل بی تاب
شام من ، بی تو ، بی سحر مانده
داغ من ، بی تو ، بی شرر مانده
دل خسته از شب ، افتاده از پا
کی میرسد باز ، میلاد فردا
خاکستر شب ، بر سینه برجاست
ققنوسی از نور ، در سایه پیداست...
افشین یداللهی
تیتراژ سریال عشق گمشده فکر کنم سال 82 یا 83 بود
با صدای امیرحسین مدرس
یادش بخیر !!
لطفا اینجا بشنوید
تو رو دیدم نفسم بند اومد
دل من یک دفعه یک حالی شد
افشین یداللهی
نام خواب و بیداری
خواننده احسان خواجه امیری
چقدر خوبه که تو هستی چقدر خوبه تو رو دارم
چقدر خوبه که از چشمات میتونم شعر بردارمافشین یداللهی
از آلبوم یه خاطره از فردا
خواننده احسان خواجه امیری