اشعار افشین یداللهی

اشعار افشین یداللهی

شعر و ادب پارسی
اشعار افشین یداللهی

اشعار افشین یداللهی

شعر و ادب پارسی

در چند ثانیه، یک شهر کشته شد(افشین یداللهی)

در چند ثانیه، یک شهر کشته شد
نوشید جام ِ خواب، بی زهر کشته شد

گویی زمین غبار، از شانه اش تکاند
چیزی نگفت و رفت، یک لحظه هم نماند

اینجا زمین ِ ماست، با شرطِ حادثه
جاریست زندگی، از فرطِ حادثه

از بس نهیبِ دل، در ما اثر نکرد
تکرار ِ اتّفاق، ما را خبر نکرد

مانندِ هر بهار، پاییز بگذرد
بودن، گذشتن است، "این نیز بگذرد"


افشین یداللهی

تسلیت به هموطنانِ آذربایجانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.