سفر به غیر تو را با سراب باطل کن
بیا و حج مرا با صواب باطل کن
کجاست مرز طهارت، که خواب و بیدارم
وضوی دائم را به خواب باطل کن
چگونه در پی نورم، تو را نمی بینم؟
بیا نماز شبم را، بتاب! باطل کن
افشین یداللهی
کار از یقین گذشته و مشکوک ماندهای
در ازدحام آینه، متروک ماندهای
در پنجهای که با دل تو شور میزند
مانند ساز مشقی ناکوک ماندهای
شبها ستاره با تو به افلاک میرسید
خاکستر شهابی و مفلوک ماندهای
وقتی زمان رویش پروانه می رسد
در انزوای پیله خود پوک ماندهای
من با تمام آنچه توئی عاشق توام
حتی اگر به من،به تو، مشکوک ماندهای ...
افشین یداللهی
خواننده: کاووس کمالی
آهنگساز: امیرحسین جلیلیکاووس کمالی
تنظیمکننده: امیرحسین جلیلیکاووس کمالی
میکس و مستر: آرش پاکزاد
طراح: پیام قربانی
لطفا اینجا بشنوید
دکتر افشین یداللهی
دیشب کنارِ پنجرهام هیچکس نبود
حتی برای خاطره هم هیچکس نبود
دیشب که هیچ، اکثرِ شبهای زندگی
حتی برای مدّتِ کم، هیچکس نبود
هر روز اگرچه با غزلم شاد میشدند
امّا زمانِ طعنهی غم هیچکس نبود
گویی تمامِ سهمِ من از آب، تشنگی ست
باران که نه، به قدرِ دو نَم هیچکس نبود
امیدِ من به لحظهی آخر رسید و باز
در مرزِ گُنگِ بود و عدم، هیچکس نبود
دکتر افشین یداللهی
افشین یداللهی(شاعر و ترانه سرا) برای استاد شجریان غزلی را منتشر کرد
"من خاکِ پایِ مردمِ آزادهی توام
فریادِ عشقِ از نفس افتادهی توام
آیینه دارِ چهرهی رنجیدهی تو و
دلواپسِ جماعتِ دلداهی توام
روحِ قیام، رکنِ نمازم به شوق توست
شاید شهیدِ بعدیِ سجادهی توام
گفتی که سرّ عشق بگویید و بشنوید
من، زیرِ تیغ خواندهی آمادهی توام
شیرین و تلخ، هر چه بخوانم، نوایِ توست
تکرارِ سختِ شور و شرِ سادهی توام
بالاتر از هر آنچه به من داده روزگار
من خاکِ پایِ مردمِ آزادهی توام"
افشین یداللهی
تا توطئهای دیگر، ای دوست خداحافظ
تا ضربهی کاریتر، ای دوست خداحافظ
مِیلی به سلامت نیست، هر بار دروغی تو
یکبار به خود بنگر، ای دوست خداحافظ
این حقِ من از ما نیست، تعبیرِ تو از حق است
من میگذرم، بگذر، ای دوست خداحافظ
میبخشمت امّا تو، هستی که بمانی با
این کینهی شرمآور، ای دوست خداحافظ
بفروش رفاقت را، من از تو نمیرنجم
بس نیست همین کیفر؟ ای دوست خداحافظ
افشین یداللهی
این جمع پراکنده اگر ایل ندارد ، امان ای امان
دلبسته نامست که فامیل ندارد ،امان ای دل
دیریست برادر به برادر نکند رحم
هر طایفه ای این همه قابیل ندارد
هر طایفه ای این همه قابیل ندارد
چون عاقبت عشق نه کفر است و نه ایمان
ابلیس در اغفال تو تعجیل ندارد ، امان
سردرگمی از ماست ولی قصه ی آدم
قرآنی و توراتی و انجیل ندارد
افشین یداللهی
احسان خواجه امیری
لطفا اینجا بشنوید
انگار نه انگار
بهش میگم بسه دیگه
چیکار داری کی چی میگه
نذار خودتو سر کار، انگار نه انگار
میگم هنوز دیر نشده
هنوز دلت پیر نشده
پاشو و دست رو دست نذار، انگار نه انگار
توی گذشته موندی و
هی دلتو سوزوندی و
هر چی میگم بخند یه بار، انگار نه انگار
انگار همه بیکارن و
دشمنی با تو دارن و
همش باتو بد میکنن
راه تو رو سد میکنن
اینا همش بهونته
کارای بچه گونته
چشم دلت تا نبینه
صد سال دیگم همینه
این دیگه حرف آخره
عمر تو داره میگذره
تموم که شد به روت نیار، انگار نه انگار
، افشین یداللهی
خواننده احسان خواجه امیری
آهنگساز: امید حجت
گاهی یه خونه ساده ی گلی به همه دنیا می ارزه ، مگه نه ؟
گاهی وقتا توی قصرم که باشی دلت از غصه می لرزه ، مگه نه ؟
حاضری دار و ندارت رو بدی ، به جاش از خدا دل خوش بگیری
حاضری زندگیتو بدی اگه ، بتونی با دل عاشق بمیری
این همه دنبال دنیا رفتیمو ، انگاری جاده تمومی نداره
گاهی وقتا که به جایی می رسیم ، لذتش انگار دوومی نداره
کاش یه بارم که شده تو این سفر ، دلمون راه و نشونمون بده
می شه سرنوشت ما این نباشه ، وسوسه اگه امونمون بده
گاهی یه خونه ساده ی گلی به همه دنیا می ارزه ...
دکتر افشین یداللهی
تیتراژ سریال زیر زمین
خواننده احسان خواجه امیریلطفا اینجا بشنوید
برای اولین بار
برای آخرین بار ، خداکنه بباره
تو این شب کویری ، یه قطره از ستاره
همیشه بودی و من ، تو رو ندیدم انگار
بگو بگو که هستی ، برای آخرین بار
وقتی دوری ، تنهایی نزدیکه
قلبم بی تو ، میترسه ، تاریکه
چه لحظه ها که بی تو ، یکی یکی گذشتن
عمرمو بردن اما ، یه لحظه بر نگشتن
تو چشم من نگاه کن ، منو به گریه نسپار
حالا که با تو هستم ، برای اولین بار
برای آخرین بار
وقتی دوری ، تنهایی نزدیکه
قلبم بی تو ، میترسه ، تاریکه
دکتر افشین یداللهی
خواننده احسان خواجه امیری
کمربندها را ببندیم
یه شب خواب چشمامو بی خبر برد
به دنیایی از اینجا ساده تر برد
به دنیای گل و نور و ترانه
میون لحظه های عاشقانه
تو تنها دلخوشی تنها امیدی
تو حرفی که نمی گفتم شنیدی
تو با من بودی و من بی تو افسوس
تو خورشیدی و من دنبال فانوس
تو رقص ماه و خورشید و ستاره
خودم رویاتو می دیدم دوباره
میون خواب و بیداری نشستم
هنوزم پیش چشمای تو هستم
دکتر افشین یداللهی
خواننده فتحعلی اویسی
خیال تو
خیالتو می دزدم از تو شبستون خواب
تو ابرا پنهون میشم یه وقت نبینه مهتاب
بارون میشم می بارم تو آسمون چشمات
که رو زمین به یاد همه بمونه چشمات
بخوای نخوای فقط تو بیای نیای فقط تو
تو . تو . فقط تو آهای آهای فقط تو
از سر پرچین شب وقتی سرک می کشی
مهتاب هاج و واج و پائین ترک می کشی
می یاد واسه تماشا می افته تو حوض نور
اونجا که عکس چشمات افتاده از راه دور
بخوای نخوای فقط تو بیای نیای فقط تو
تو . تو . فقط تو آهای آهای فقط تو
تو ترمه نگاهم چشات گلابتونه
گذشتن از تو سخته محاله دل بتونه
یه گوشه تو قلب هر آدمی نوشته
با عشق میشه پنبه کرد هر چی که غصه رشته
دکتر افشین یداللهی
خواننده احسان خواجه امیری
پول کثیف
نه این قرارمون نبود تو بی خبر بری
من خسته شم که تو بی همسفر بری
نه این قرارمون نبود من رنگ شب بشم
تو سر سپرده شی من جون به لب بشم
باور نمی کنم این تو خود تویی
این تو که از خودش بی خود شده تویی
باور نمی کنم عشق منی هنوز
گاهی به قلب من سر میزنی هنوز
وقتی زندونی تو هوس مثل پروازی تو قفس
این رسم همراهی نشد ای هم نفس
وقتی قلبت از من جداست
سرگردونه بی هم صداست
انگار دستت با دست من نا آشناست
باور نمی کنم این تو خود تویی
این تو که از خودش بی خود شده تویی
باور نمی کنم عشق منی هنوز
گاهی به قلب من سر میزنی هنوز
افشین یداللهی
خواننده : احسان خواجه امیری
لبخند اجباری
خستم از لبخند اجباری خستم از حرفای تکراری
خسته از خواب فراموشی زندگی با وهم بیداریاین همه عشقای کوتاه و این تحمل های طولانی
سرگذشت بی سر انجام گم شدن تو فصل طوفانی
حقیقت پیش رومون بود ولی باور نمی کردیم
همینه روز روشن هم پی خورشید می گردیم
نشستیم رو به روی هم تو چشمامون نگاهی نیست
نه با دیدن نه با گفتن به قلب لحظه راهی نیست
نه با دیدن نه با گفتن به قلب لحظه راهی نیست
این همه عشقای کوتاه و این تحمل های طولانی
سرگذشت بی سر انجام گم شدن تو فصل طوفانی
من و تو گم شدین انگار تو این دنیای وارونه
که دریاشم پر از حسرا همیشه فکر بارونه
سراغ عشق و میگیریم تو اشک گریه آخر
تو دریای ترک خورده میون موج خاکستر
این همه عشقای کوتاه و این تحمل های طولانی
سرگذشت بی سر انجام گم شدن تو فصل طوفانی
افشین یداللهی
خواننده احسان خواجه امیری
میانِ آغوش های نا امن
دنبالِ امنیّت می گردی
کمی بایست!
خود را در آغوش بکش
تا زمین
کمی آهسته تر بچرخد
تا سرگیجه ات
کمتر شود
شاید دیگر نیازی نباشد
خود را به آغوش کسی بیاویزی
تو
هیچوقت منتظر ِ خودت نبودی
و تا خود را
در آغوش نکشی
آغوش ِ تو نیز
برای کسی امن نخواهد شد
کمی بایست!
خود را در آغوش بکش...
افشین یداللهی